✶ این مقاله به زبان English هم در دسترس است.

«تهران بیریو»ی جدید بستری است که هدف آن کاوشی عمیق درباره‌ی ایران و طیف وسیعی از مقوله‌های مرتبط با آن است. ما از انتشار اخبار روزانه به سمت مدلی عمیق‌تر برای آشکار کردن فرهنگ و عملکرد درونی فرهنگ ایرانی حرکت کرده‌ایم. در انجام این کار، ما میان روزنامه نگاری تحقیقی جسور و بی‌پرده‌ی داده‌‌محور و نوشته های تفسیرگر در حرکتیم. برای ما هر یک از اینها واحد سازنده‌ی بالقوه‌ی کتابی مفصل‌تر و کامل‌تر است. هدف ما این است که درک عمیق‌تری از کشور ایران و مردم آن –چه در گذشته و چه در حال حاضر– به دست دهیم.

در این شماره، شماره‌ی دوم، به پاریس روی می‌آوریم. شهری که پناهگاهی سکولار برای چندین نسل از ایرانیان مهاجر بوده ‌است و میزبان بسیاری از سیاستمدارانی بوده است که عقایدی کاملا متفاوت داشته‌اند. آیت الله خمینی در سال ۱۹۷۸ در حومه نوفل لوشاتو در پاریس عملیات خود را برای براندازی نظام گذشته ایران برپا کرد. پس از انقلاب، سازمان مجاهدین خلق، فعالان مارکسیست، سلطنت طلبان، ملی‌گرایان جمهوریخواه، و جناح‌های مستقل چپ گرا و مترقی همگی مقر خود را در پاریس و حومه‌ی آن تأسیس کردند. آنابل سربرنی-محمدی و علی محمدی در سال ۱۹۸۷ این پدیده را چنین توصیف کردند: «نقشه برداری از گروه های تبعیدیان سیاسی فعال علیه جمهوری اسلامی مانند تلاش برای توصیف یک تصویر کالیدوسکوپی است که مدام الگوهای سیاسی و رنگ های آن در حال تغییر است.»

از نیمه دوم قرن نوزدهم، آمد و شد پادشاهان، هنرمندان، و مسافران گذرا تکه‌هایی از فرهنگ و زبان فرانسه را وارد فرهنگ ما کرد. در تخیل ایرانیان، بر خلاف امپراتوری‌های بریتانیا و روسیه، فرانسه «قدرت استعماری خوش‌خیم» بود. از صندلی‌های غذاخوری مادر بزرگم گرفته تا نام بیماری‌های قلبی پدربزرگم، فرانسه در زندگی ما حضور داشت. فرانسه الهام بخش زیبایی شناسی و قانون اساسی ما، و سال‌ها مقصد نهایی برای یادگیری تکنولوژی و پزشکی مدرن بود. به ما بپیوندید تا ارتباطات متعدد فرهنگ ایران را با «شهر نور» بررسی کنیم.

مقالات اخیر