✶ این مقاله به زبان English هم در دسترس است.
نابرابریهای جنسیتی، شرایط کاری نامطلوب و بیعدالتیهای نظاممند نسبت به زنان در حوزه خدمات درمانی پیامدهای خصوصیسازی این بخش است
خصوصیسازی بخش بهداشت و درمان ایران نابرابریهای سیستماتیک را تشدید کرده و کارکنان زن این حوزه را با دستمزدهای ناعادلانه، قراردادهای ناپایدار و شرایط کاری استثماری روبهرو کرده است. پرستاران، ماماها و سایر کارکنان از محیطی سخن میگویند که در آن زنان برای کار مشابه، دستمزدی کمتر از همکاران مرد خود دریافت میکنند، فرصتهای ارتقا برای آنها محدود است و ساعتهای طولانی بدون مزایای کافی از آنها کار کشیده میشود. لیلا، که سرپرست اتاق عمل با تجربه در بیمارستانهای دولتی و خصوصی ایران است، با تأکید بر نابرابریهای جنسیتی ریشهدار میگوید: «برابری حقوق بین زنان و مردان هرگز وجود نداشته است.»
علاوه بر نابرابری در پرداخت حقوق، کارکنان حوزه بهداشت و درمان با ناامنی شغلی و نبود حمایت از سوی نهادهای کارگری نیز مواجهاند. پریسا، که ماما است، در توضیحات خود دربارهی واقعیتهای سخت کار در بخش خصوصی به نبود بیمه و تهدید مداوم اخراج در صورت اعتراض اشاره میکند. او میگوید: «ما مجبوریم برای صرف نظر از حقوق خود مدارکی را امضا کنیم، وگرنه شغلمان را از دست میدهیم.» چنین محیطی، همراه با تبعیض سیستماتیک در ارتقاهای شغلی، بسیاری از زنان را که به جامعه خدمات حیاتی ارائه میدهند، در وضعیت دشواری گرفتار کرده است.
در میان چالشهای ناشی از خصوصیسازی، لیلا به مشکلات خاصی که زنان در حرفه بهداشت و درمان با آن روبهرو هستند نیز اشاره میکند. او میگوید که شیفتهای طولانی بیشتر به همکاران مرد اختصاص داده میشد، در حالی که زنان اغلب دستمزد کمتری دریافت میکردند: «چالشهایی که ما زنان و همکاران مردمان در این بیمارستانها با آنها روبهرو بودیم این بود که شیفتهای طولانیتر معمولاً به مردان داده میشد… این پرداخت “بهازای هر مورد”… همیشه برای زنان کمتر محاسبه میشد.»
لیلا بر نبود مزایا در بخش خصوصی تأکید کرد و توضیح داد که این شرایط بهطور نامتناسبی بر کارکنان زن حوزهی بهداشت و درمان تأثیر میگذارد: «محیط کار… مزایایی را که محیطهای بخش دولتی دارند، ندارد. ما بیمه نداریم. ساعتهای کار طولانی هستند. درآمد ما نسبت به ساعتهایی که کار میکنیم بسیار پایین است.»
وضعیت مبهم حقوقی قراردادهای کاری پرستاران توانایی آنان را برای درخواست کمک از نهادهای نظارتی محدود میکند. لیلا میافزاید: «از آنجایی که کارگران بهطور رسمی استخدام نمیشوند، ادارهی کار کمکی نمیکند و هرگونه اعتراض منجر به اخراج یا برکناری میشود.» او ادامه داد: «وضعیت تقریباً شبیه به بردهداری است و مردم مجبورند این شغلهای پراسترس و دشوار را برای تأمین نیازهای معیشتی خود تحمل کنند.»
این مشکل سیستماتیک به واکنش مدیریت در برابر اعتراضات اخیر نیز گسترش یافته است. برای فرونشاندن ناآرامیها، کارکنان بخش بهداشت و درمان تحت فشار قرار گرفتند تا اسنادی را امضا کنند تا حقوق خود را واگذار کنند. پریسا، که ماما است، گفت: «اگر امضا نکنیم، اخراج میشویم.»
او وضعیت متزلزل اشتغال خود را شرح داد: «میتوانند به راحتی ما را اخراج کنند، چون هیچ قرارداد بیمهای نداریم. هر وقت که مدیریت بخواهد و به هر دلیلی میتواند به هر عضو کادر بهداشت و درمان بگوید که اخراج است.»
پریسا همچنین در مورد کاهش حقوق در بخش خصوصی صحبت کرد که میتواند تا ۲۰ درصد کمتر از حقوق معادل در بخش دولتی باشد: «برای مثال، اگر در مراکز دولتی [پرستاران] ۱۵ یا ۱۶ میلیون تومان (۲۱۷ تا ۲۳۲ دلار، با نرخ تبدیل ۶۹۰۵۰ تومان/دلار) دریافت کنند، ما ممکن است ۱۲ یا ۱۳ میلیون تومان (۱۷۴ تا ۱۸۸ دلار) بگیریم.»
سیما، که در یک بیمارستان خصوصی وابسته به بنیاد شهید پرستار است، تجربهی دستاول خود را از کار در محیطی که تحت تأثیر خصوصیسازی شکل گرفته است چنین بیان میکند: «در بیمارستانهای دولتی یا مراکز بهداشت و درمان دولتی، حقوق میتواند به ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان (۲۹۰ تا ۳۶۲ دلار) برسد، همراه با مزایایی مانند بیمه، پاداش سنوات و پرداخت اضافهکاری.» در مقایسه با بیمارستانهای دولتی، درآمد پریسا ۱۵ میلیون تومان (۲۱۷ دلار) است. سیما به غیرقابل پیشبینی بودن درآمد خود اشاره میکند: «در برخی ماهها اصلا اضافهکاری پرداخت نمیشود و گاهی اوقات حقوقها یک یا دو ماه عقب میافتند.»
سیما از شرایط کاری خود ابراز نگرانی کرد و گفت که کارکنان زن اغلب «ساعتهای طولانی کار میکنند و وقت استراحت کمی دارند. بهطور کلی، زنان در این مراکز، چه به عنوان پرستار و چه در نقشهای خدماتی، از نظر جسمی و روحی در فشارند.» او این چالشها را به پیامدهای خصوصیسازی مرتبط دانست و خاطرنشان کرد که کاهش بودجه به محیطی آسیبزا برای رفاه کارکنان منجر شده است.
ناپایداری قراردادهای کاری شرایطی پر اضطراب برای سیما ایجاد کرده است: «قراردادهایی که امضا میکنیم موقت و بیثبات هستند، به این معنا که کارفرما میتواند هر زمان که بخواهد ما را اخراج کند.» او همچنین به نبود فرصتهای پیشرفت شغلی برای زنان اشاره کرد: «هیچ فرصتی برای زنان وجود ندارد که آموزش ببینند یا در حرفهی خود پیشرفت کنند. آنها عملاً محدودند به همان کاری که در ابتدا برای آن استخدام شدهاند.»
او میگوید ارتقاها اغلب بر اساس «وابستگی به گروههای خاص یا پیشینهی خانوادگی» است و بر این نکته تأکید کرد که خصوصیسازی پدیده خویشاوندسالاری را تشدید کردهاست: «موقعیتهای بالاتر معمولاً توسط افراد آشنا یا انتخابشده پر میشوند.»