✶ این مقاله به زبان English هم در دسترس است.
نبود روزنامهنگاری مستقل در ایران تنها به دلیل سانسور و کمبود آزادی نیست. وابستگیهای سیاسی صاحبان و مدیران مسئول روزنامههای به ظاهر مستقل روایت آنها را از اخبار به روایت رسمی دولتی نزدیک میکند.
روزنامهنگاری در ایران بیش از هر زمان دیگری، هم از حیث مدیریت هم از حیث طبیعت و ماهیت، به روزنامهنگاری صرفا سیاسی تبدیل شده است. از همان آغاز پیدایی و رواج روزنامهنگاری کارکرد سیاسی آن مورد توجه قرار گرفته بود و فعالان سیاسی همواره از طریق روزنامهی سازمان یا حزب خود به اعلام مواضع و ترویج دیدگاههای خود و گفت و گو با مردم و دولت میپرداختند.
نگاهی به دورانهایی چون انقلاب مشروطه، فاصله میان شهریور ۱۳۲۰ و پایان نخستوزیری مصدق و سپس اوایل دوران انقلاب ۱۳۵۷ نشان میدهد که عمدهی فعالیتهای روزنامهنگاری همراه با جهتگیری سیاسی بوده است.
اما در دورانی که از دوم خرداد ۱۳۷۶ آغاز میشود روزنامهنگاری سیاسی به معنای روزنامههایی که صاحبان امتیاز یا مدیران مسئول آنها شخصیتهایی از طیفهای سیاسی رسمی کشور هستند در کنار روزنامههای دولتی به جریان اصلی روزنامهنگاری در ایران تبدیل شدهاند. این گروه همان روزنامههایی هستند که خود را مستقل یا غیردولتی میخوانند اما در واقع روزنامههایی مربوط و متعلق به طیف سیاسی هستند که «اصلاح طلب» خوانده میشود. این روزنامهها نه مستقلاند و نه لزوما غیردولتی نه تنها به این دلیل که این روزنامهها (و سایر روزنامهها) از یارانههای وزارت ارشاد برخوردار هستند بلکه به این دلیل که دستاندرکاران اصلیِ این روزنامهها هر یک به نحوی با نهاد بزرگ دولت مرتبطاند. مثلا مدیر مسئول روزنامهی «شرق»، مهدی رحمانیان که از اصلاحطلبان به شمار میرود، فرماندار اسبق چابهار (در دورهی خاتمی) بوده است. الیاس حضرتی، صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامهی «اعتماد» و نمایندهی اصلاحطلب دو دورهی مجلس، به تازگی به دبیرکلی حزب اعتماد ملی انتخاب شده است. روزنامهی «سازندگی» رسما ارگان حزب کارگزاران است. سران حزب کارگزاران همگی از اعضای سابق دولت هاشمی بودهاند و سردبیر این روزنامه، محمد قوچانی، عضو حزب کارگزاران و مشاور رسانهای نهاد ریاست جمهوری است. او همچنین اخیرا به عنوان دبیر شورای تدوین، گردآوری و مستندسازی در مرکز حفظ و نشر آثار حسن روحانی به کار مشغول شده است. صاحب امتیازان روزنامههای کمتر معروف اصلاحطلبانه مانند «همدلی» و «آرمان ملی» نیز سوابقی مشابه دارند. صاحب امتیاز «همدلی»، ولی الله شجاعپوریان نماینده اصلاح طلب مجلس و حسین عبداللهی مدیر مسئول روزنامه «آرمان ملی» نزدیک به اکبر هاشمی رفسنجانی و مشاور او در دانشگاه آزاد اسلامی بوده است.
این روزنامهها نهایتا بخش دیگری از جناحهای رسمی درون نظام جمهوری اسلامی را نمایندگی میکنند و نه گرایشها و دیدگاههای مخالف و منتقد را. گرچه این نوع مطبوعات اتفاقات مهم غیرسیاسیای چون درگذشت محمدرضا شجریان را پوشش میدهند تا نشان دهند که بازتابندهی احساس و افکار عموم مردماند اما هنگامی که رخدادهایی اتفاق افتد که بوی مخالفت اصولی با نظام جمهوری اسلامی را بدهد یا آن اتفاقات را نادیده میگیرند یا با مخالفت با آنها پشت کلیت نظام جمهوری اسلامی قرار میگیرند چنانکه در اعتراضات آبان ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ دیده شد.
ویژگیهای روزنامهنگاری سیاسی کنونی
خصوصیات این روزنامهنگاری سیاسی را میتوان چنین برشمرد:
روزنامهنگاری «قبیلهای»
اولین و مهمترین ویژگی این روزنامهنگاری، «قبیلهای» بودنش است به این معنا که این نوع روزنامه نگاری منافع و اهداف یک گروه سیاسی را نمایندگی میکند و پوشش سخنان اعضای قبیله و حتی تحلیلهایشان از اتفاقات از اولویتهای این نوع روزنامهنگاری است.
این روزنامهها حتی در به کارگیری افراد رفتاری قبیلهای دارند و همواره هستهای اصلی از یاران یا روزنامه نگاران خودی را به کار میگیرند. به عنوان مثال با تغییر هر دولت از اصلاحطلب به اصولگرا یا برعکس گردانندگان روزنامههای «ایران» و «همشهری» نیز تماما تغییر میکنند و دستهای از روزنامهنگاران اصلاحطلب یا اصولگرا یه جای تعدادی از روزنامهنگاران قبلی میشوند. وقتی در سال ۱۳۹۶ مدیریت همشهری تغییر کرد و اصلاحطلبان آن را به دست گرفتند، نمایندهای از اصلاحطلبان مسئولیت جابجایی و تغییر نیروها را در همشهری بر عهده گرفت و بلافاصله جواد دلیری را که سردبیر روزنامه اعتماد بود به سردبیری همشهری گمارد.تغییر فقط محدود به سردبیری نبود بلکه تعداد دیگری از روزنامه نگاران هم تغییر یافتند. محمد قوچانی هم گروه ثابتی دارد که گروه مجلات و روزنامهی خود را با آنها اداره و از آنها حمایت میکند.
این رفتار قبیلهای در رفتار نهادهای مرتبط به روزنامهنگاران مانند انجمن صنفی روزنامهنگاران (که همواره در کنترل اصلاحطلبان است) نیز دیده میشود. این نهاد در ماجرای اتهامات آزار جنسی که تعدادی از روزنامهنگاران زن مطرح کردند تا سه ماه اصلا واکنشی نشان نداد. پس از سه ماه در بیانیهای اعلام کرد برای کمک به آزاردیدهها کمیتهی ویژهای تشکیل داده است. اما عملا نه تنها کاری نکرد و بلکه همان طور در بیانیهی روزنامهنگاران مستقل گفته شده است روایت آزاردیدگان را غیراخلاقی دانستند. حتی گفته میشود در برخی موارد با آزاردیدهها تماس گرفته شده است تا سکوت کنند و آبروی مطبوعات را حفظ کنند. از همین رو خبرنگاران مستقلی که در این روزنامهها کار میکنند، تاثیری در جریان روزنامه ندارند و در بهترین حالت روزنامهنگارانی منزوی باقی میماند.
روزنامهنگاری آموزش ندیده
نسل اول روزنامههایی که در دههی ۱۳۷۰ راهاندازی شد (مانند «همشهری»، «ایران» و حتی «جامعه») برای آموزش خبرنگاران اهمیتی قائل نبودند اما هنوز از روزنامهنگاران آموزش دیده و مجرب استفاده میکردند. نسل امروز روزنامهها هنوز به آموزش روزنامهنگاری ارزشی نمیدهند. به همین دلیل نه تنها اشکالات فنی در نحوهی خبرنویسی و تنظیم گزارش و حتی یادداشتنویسی دارند بلکه حتی در فارسینویسی آنان نیز میتوان مشکلات جدی دید.
روزنامهنگاری دولت محور
سومین ویژگی این روزنامهنگاری که تا حد زیادی تالی فاسد دو ویژگی فوق است این است که بخش بزرگی از اخبار یا گزارشها حول سخنان شخصیتها و مقامات کشور شکل میگیرد. باید گفت که این طرز روزنامهنگاری در دوره ریاست جمهوری روحانی تشدید شده است. بنابراین پوشش سخنان مقامات از اولویتهای خبری تلقی میشود مثلا رهبر و رییس جمهوری هر سخنی بگویند باید در صفحه اول کار شود. برخی از این روزنامهها پوشش سخنان دو رئیس دیگر قوا و نیز وزرا را نیز بر خود فرض میشمرند فارغ از اینکه سخنان آنان با اهمیت باشد یا خیر. این موضوع تا آنجا پیش رفته که مشکلات یا تقاضاهای جامعه نیز در این روزنامهها از زبان مسئولان دولتی که خود میبایستی پاسخگوی مردم باشند روایتمیشود و به این ترتیب حق مطالبه پاسخگویی از مقامات به مضحکه تبدیل میگردد.
بنابراین وابستگیهای حزبی و گروهی و احتیاط برای بسته نشدن نشریه تیترها و گزارشهای خبری این روزنامههای به اصطلاح مستقل را به سوی اخباری میراند که اولا در بازی و میدان رقابت سیاسی برای اصلاحطلبان اهمیت دارند و دوما در حمایت از نظاماند. مثلا در حال حاضر که به موسم انتخابات نزدیک میشویم تمرکز این روزنامهها روی دو موضوع است: انتخابات و برجام. از همین رو روزانه یادداشتها و گزارشهای متعددی در مورد این دو موضوع در این روزنامهها به چاپ میرسد. نحوهی پوشش خبری این دو موضوع هم به نحوی است که روایت رسمی و دیدگاه اصلاحطلبی را نمایندگی کند و تناقض و غفلت بزرگ از صدای مردم دقیقا اینجا اتفاق میافتد. انتخابات مسالهی مهم برای اصلاحطلبان است و نه برای بخش بزرگی از مردم که از هر گونه تغییری در رفتار جمهوری اسلامی ناامید شدهاند. نظرسنجی موسسهی گمان میگوید که ۷۶ درصد پاسخدهندگان در انتخابات شرکت نمیکنند. حتی اگر به نتایج این نظرسنجی اطمینان نداشته باشیم کاهش مشارکت مردم در انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۸ که در آن کاندیداهای اصلاحطلب نیز حاضر بودند تا حدی نشان میدهد که این پیشبینی ممکن است تا حد زیادی درست باشد. بر اساس آمار وزارت کشور میزان مشارکت در انتخابات مجلس در سال ۹۸ حدود ۴۲ درصد واجدان شرایط بوده است و میزان مشارکت در تهران کمتر از ۲۵ درصد. دلایل آن نیز تا حدی روشن است: سرکوب اعتراضات سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸، سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی، گرانی فزاینده و ناامیدی مردم از تغییر از دلایل کاهش مشارکت است و وضعیت مدیریت کرونا و بیتفاوتی حکومت ایران برای خرید واکسن نیز مزید بر علت شده است. اینها همه نه تنها منجر به بیمیلی مردم برای مشارکت در انتخاب شده بلکه مخالفت جدی با جمهوری اسلامی را افزایش داده است.
همچنین میدانیم که بخشی از مردم ایران طرفدار روی کار آمدن دوباره دونالد ترامپ در آمریکا و در نتیجه ادامه فشارها بر جمهوری اسلامی بودند. اما در روزنامهها اثری از دیدگاه این گروه دیده نمی شود و در نتیجه معلوم هم نمیشود که چرا این گروه از مردم بهرغم فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها ترجیح میدهند فشار بر جمهوری اسلامی ادامه یابد زیرا پرداختن به این موضوع قطعا طرح مسائل اساسیتری را پیش خواهد کشید یا سیاستی را زیر سوال خواهد برد که افتخار و امتیاز اصلاحطلبان در میدان رقابت انتخاباتی است. چه به دلیل سانسور و چه به دلیل خودسانسوری برای حمایت از دولت و اصلاحطلبی که برجام وسیلهی چانهزنیاش با گروههای رقیب است، نپرداختن به اینکه چرا بخشی از مردم دیگر از برجام حمایت نمی کنند یا برجام دیگر برایشان اهمیتی ندارد، نشان دهندهی این است که از خلال این روزنامهها نمیتوان واقعیت آنچه در جامعهی امروز ایران در حال اتفاق است را دریافت.
پوشش خبری روزانه این روزنامهها به گونهای است که گویا همه در ایران منتظر انتخابات برای تغییر بزرگی هستند. مثلا اگر برای نمونه ده روز اول اسفندماه را در نظر بگیریم هر روز «انتخابات» از طریق خبر یا مصاحبه پوشش داده شده است. شرق در شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹ عکس صفحه اول را به سید محمد بهشتی اختصاص داده است با تیتری که به انتخابات مربوط میشود: «اگر نامزد نشوید، راه بسته میشود». گویندهی این نقل قول به عنوان «دختر مریم بهروزی» (نماینده اسبق مجلس) به خوانندگان معرفی شده است و حتی نام او به دلیل ناشناس بودنش در روتیتر نیامده است. جالب این است که بدانیم در چهارشنبه شب ۲۹ بهمن زلزلهای در سیسخت اتفاق افتاد و شرق فرصت نداشت که به دلیل تعطیلات آخر هفته خبر این زلزله را منتشر کند. اما در اولین شماره بعد از این اتفاق که روزنامه شنبه دوم اسفند ماه باشد نیز ضرورتی ندید که خبر زلزله را که به استناد گزارش صفحه ۹ همان روز ۳۰۰۰ خانه مسکونی در اثر آن تخریب شده است به صفحه اول بیاورد.
در گوشواره سمت چپ و راست این روزنامه نیز نقل قولهایی از سید حسن خمینی و محمدرضا عارف در مورد انتخابات به عنوان خبر چاپ شده است. در روز ۳ اسفندماه هم عکس صفحه اول به عباس عبدی، عبدالله رمضان زاده و احمد زیدآبادی شخصیتهای اصلاحطلبان اختصاص دارد و این روزی است که اتفاق تیراندازی به سوختبران در سراوان اتفاق افتاد و به بحرانی یک هفتهای در استان سیستان و بلوچستان تبدیل شد. ۴ اسفند مزین به عکس غلامرضا ظریفیان از شخصیتهای اصلاح طلب، ۵ اسفند علیرضا علوی تبار، ۶ اسفند محمود دولتآبادی که مصاحبهای از سردبیر است و تیتر یک در مورد اختلافات دولت با مجلس. در روزهای ۹ و ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ اسفند به ترتیب عکسهای علی مطهری، حسین مرعشی، محسن آرمین و محمود صادقی در صفحهی اول با نقلقولهایی در مورد انتخابات کار شده و تیترهای صفحه اول از جمله تیتر یک روزنامه در مورد اختلافات بین دو قوه است. در ده روز اول اسفند ماه اتفاق مهم دیگری هم افتاده است: واقعهی سراوان. در این روزها خبر یا گزارشی در مورد این اتفاق در روزنامهی شرق چاپ نشده است.
روزنامه اعتماد پوشش خبری متنوعتری از شرق دارد و صفحه اول آن را تیترهایی فراتر از اخبار و سخنان حلقه سیاسی اصلاحطلب تشکیل میدهد. اعتماد حتی در انتخاب عکس صفحه اول هم نیز سخاوتمندتر از شرق عمل میکند و گاهی عکس غیراصلاحطلبها یا فضاهای شهری هم در صفحه اول اعتماد منتشر میشود. اعتماد در مورد زلزلهی سیسخت و اعتراضات سراوان دو گزارش دارد که تیتر آنها در صفحه اول آمده است. گزارش سیسخت میدانی است. با این همه تمرکز اصلی روزنامه بر مسایل مورد علاقهی اصلاحطلبان است که در این روزها عبارتند از انتخابات و نیز برجام. به همین دلیل این دو موضوع به اشکال مختلف خبر، گزارش و یادداشت در شمارههای پی در پی روزنامه در سه صفحهی ۱ و ۲ و ۳ دنبال شدهاست.
روزنامهی «سازندگی» از اعتماد و شرق در نشان دادن این حمایت از دولت بیپرواتر است و در کنار انتشار سخنان اعضای حزب کارگزاران به شکلی جدی به حمایت از دولت میپردازد. مهمترین اخبار این روزنامه هم که تیترهای صفحه اول آن را شکل میدهند انتخابات و سیاست خارجی دولت است. تیترهای سازندگی تبلیغاتی است و بیشتر به تیترهای مجلات زرد میماند. مثلا وقتی خبر آزمایش انسانی واکسن داخلی به نام «کووایران» مطرح شد این روزنامه آن را در روز ۱۰ دی ماه ۱۳۹۹ با تیتر اغراق آمیز «آغاز شکست کرونا» پوشش داد اما تا زمان نوشتن این مقاله دولت هنوز طرح و برنامهای برای واکسیناسیون سراسری اعلام نکرده است و البته سازندگی و باقی روزنامهها گزارشی در این زمینه برای پیگیری این خبر ندارند.
عکسهای صفحهی اول روزنامه در ده روز نخستین اسفند ماه با تصویرهای اعضای حزب کارگزاران (حسین مرعشی، محسن هاشمی و غلامحسین کرباسچی) در دوم اسفند آغاز میشود و تا دهم اسفند با این عکسها به این ترتیب ادامه مییابد: بایدن، رافائل گروسی، علی کریمی، علی مطهری، بنسلمان، علی کریمی، میدان نفتی، ترامپ، پاپ، آیتالله سیستانی وپاپ و عطاءالله مهاجرانی. تیترهای اول نیز در ارتباط با همین عکسها هستند و بخشی از آنها مربوط به انتخاباتاند و برخی دیگر مربوط به اقدامات یا علایق دولت در سیاست خارجی، یعنی مذاکرات و برجام است. در این ده روز اول سازندگی گزارشی از زلزله سیسخت و نیز اتفاق سراوان ندارد و به نظر میرسد که این دو اتفاق از نظر این روزنامه ارزشی همسنگ سخنان مهاجرانی یا نامزدی علی کریمی در انتخابات فدراسیون فوتبال نداشته است. خبر مربوط به طرح رزاق هم که به صدور جواز برای تجارت محدود سوخت در مرز است، خبری دولتی و قدیمی است به این معنا که طرح جدیدی برای پاسخ به مشکل سوختبری نیست.
در هر سه روزنامهی فوق انتخابات یا برجام به یک شیوه پرداخته میشود: از طریق پوشش اخبار جناح رقیب با تحلیل خودیها و به صورت پیوسته یعنی هر روز. اما در مورد اتفاقهایی که به زندگی روزانهی مردم مربوط است پوشش خبری اغلب گاه به گاه است بی آن که پیشینهی اتفاق مورد بررسی قرار گیرد یا در آینده موضوع خبر پیگیری شود. مهمترین نمونهی آن «همهگیری کرونا» است. بیش از یک سال است که کوید-۱۹ ایران و جهان را درگیر کرده و باعث مرگ و میر هزاران تن در دورههای مختلف اوجش در ایران شده است. اما در روزنامههای ایران گاهی به آن پرداخته میشود انتشار خبر دربارهی آن حتی شکل منظم هفتهای یک بار را هم ندارد. ذکر این نکته نیز ضروری است که پیش از این و در سالهای قبل از ۱۳۹۶ تحلیلگران مستقل و دانشگاهی بخشی از تحلیلگران این روزنامهها بودهاند اما در این دو سال اخیر حضور این تحلیلگران نیز بسیار کم شده است و تحلیلگران از افراد درون قبیله فراتر نمیروند.
نادیده گرفتن/ محکوم کردن
تنها به دلیل سانسور حکومتی نیست که اخبار اعتراضات مردمی پوشش داده نمیشود بلکه ملاحظات و منافع گروهی اصلاحطلبان نیز این طور ایجاب میکند که این اخبار پوشش داده نشوند.
بیاعتنایی به اعتراضات در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ سرآغاز جدایی جدی روزنامههای اصلاحطلب از جامعه و بیاعتمادی به آنها بود.از این رو شاید بتوان گفت نحوهی پوشش اعتراضات آبان ۱۳۹۸ نقطه عطفی در تاریخ روزنامهنگاری ایران به شمار میرود.
اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸ از ۲۴ آبان پس از اعلام افزایش قیمت بنزین آغاز شد. از ۲۴ آبان که اینترنت در ایران قطع شد تا یک هفته پس از آن که اینترنت وصل شد اعتماد، شرق و سازندگی به موضوع اعتراضات پرداختند، اما چگونه؟
در سراسر این هفته و هفتههای بعد هیچ گزارش میدانی از اعتراضات در هیچیک از این روزنامهها چاپ نشد. سازندگی به انتشار سخنان مقامات و تحلیلهای فعالان سیاسی هماندیشه با آنان دربارهی ریشهی اعتراضات بسنده کرد. گزارشی از چگونگی پدیدهی در حال وقوع در خیابانها، تعداد کشته شدهها و شهرهایی که در آن اعتراضات صورت گرفته است وجود ندارد. به جای پوشش چنین اتفاق مهمی سازندگی در روز دوم اعتراضات عکس صفحهی اول خود را به تصویر آیتالله طالقانی با تیتر «۴۰ سال پس از پدر» اختصاص داد. تیتر اول روزنامه خبر از بارش سنگین برف در تهران داشت و تنها در زیر چنین تیتری به اعتراضات در چندین شهر کشور اشارهای شد. سازندگی در طول یک هفته اعتراضات مطالبی در حمایت از تصمیم دولت دربارهی افزایش قیمت بنزین به چاپ رساند. تیتر روزنامهی روزهای ۲۹ و ۳۰ آبان «حاشیه علیه متن» بود که جهتگیری روزنامه را نسبت به اعتراضات نشان میداد. پس از یک هفته سازندگی مواضع صریحتری علیه اعتراضات اتخاذ کرد. این روزنامه در شمارههای ۵ و ۶ و ۷ آذر «روایت وزیر کشور از بحران» و گزارشهایی از «راهپیمایی علیه تخریب» (که از راهپیماییهای معمول حکومتی پس از اعتراضات مردمی بود) منتشر کرد و به «بانکهای سوخته» پرداخت و نه جانهای گرفته شده. تیتر متملقانه «فرمان دلجویی» مزین به عکس بزرگ رییس جمهوری که سازندگی می خواهد او را در مسند عدل و داد در حق معترضان خطاکار بنشاند.
اعتماد از روز دوم اعتراضات موضع خود را علیه اعتراضات روشن کرد و در گزارش «شهرسوزی راه و رسم کیست» با صحبت دربارهی بانکها، کتابخانه، و پایگاههای آمبولانسهای سوخته شده به انتقاد از معترضان پرداخت. در این گزارش که به نظر میدانی میآید اما میدانی نیست اشارهای به معترضانی که جان خود را از دست دادهاند، جز یک نفر که خبرگزاریهای دولتی خبر آن را دادهاند، نیست. اعتماد در گزارشهای دیگر خود که عمدتا حول محور سخنان مقامات تنظیم شده است در مورد حق اعتراض و جای اعتراض و آموزش ابراز اعتراض نوشته است. و در شماره ۵ آذر، عکس و تیتر اول خود «امنیت برای همه» را به پوشش تظاهرات حکومتی اختصاص داده است.
شرق با خونسردی اعتراضات آبان ماه را پوشش داده است. اولین گزارش در مورد اعتراضات در ۲۶ آبان به چاپ رسیده است که در آن فقط به تجمع مردم و راهبندان اشاره میکند و خبری از اخبار سرکوب نیست و در روزهای دیگر، مانند سایر روزنامهها اخبار دولتی در مورد سیاست افزایش قیمت بنزین را بررسی کرده است. اما روز ۲۸ آبان و همزمان با اوج گرفتن اعتراضات، شرق عکس روی جلد خود را به تصویر دو نفرهی روحانی و رئیسی با تیتر «تایید اعتراض، تقبیح اغتشاش» اختصاص داده است و به این ترتیب موضع حکومت که معترضان را اغتشاشگر میبیند تایید کرد. شرق پس از این تیتر در روزهای آتی جز چاپ یک یادداشت که «صدای اعتراضات را بشنوید»، در مورد اعتراضات سکوت کرد.
در طول روزهای اعتراضات و پس از آن از مطالعه این روزنامهها اطلاعاتی در مورد اعتراضات، تعداد کشتهشدگان، نام آنها، میزان خسارات و نحوهی ایجاد خسارات و حتی این ادعا که دولت در اِزای تحویل اجساد کشته شدگان از بستگان آنها مبالغی درخواست کرده به دست نمیآید. معترضان اغتشاشگرانی تلقی میشوند که از «حاشیه به متن» هجوم آوردهاند، قانونشکنی کردهاند، بانک و آمبولانس به آتش کشیدهاند و فرهنگ اعتراض نداشتهاند. تنها پس از آنکه اینترنت دوباره بازگشت ویدیوهایی که با دوربینهای موبایل مردم گرفته شده بود در شبکههای اجتماعی منتشر شد تا حدی حقایق آن روزها را به تصویر کشید. در این ویدیوها حتی معلوم شد که غارت بانکها و شکستن شیشهی خودروها و برخی منازل کار خود ماموران بوده است.
محمد قوچانی سردبیر سازندگی (در مصاحبه با تسنیم) و عباس عبدی روزنامه نگار و یادداشتنویس اعتماد و شرق کمی بعدتر از اقدام حکومت در سرکوب اعتراضات حمایت کردند. میتوان پذیرفت که روزنامهنگاران حق دارند در مورد اتفاقات دیدگاه خود را داشته باشند اما آیا پذیرفتنی است که روزنامه، به عنوان وسیله ارتباط جمعی، چشم خود را بر چنین اتفاقاتی، که بنا به گفتهی برخی مقامات سپاه ۲۹ استان و بیش از ۱۰۰ شهر کشور درگیر آن بوده و بر اساس گزارش عفو بینالملل حداقل ۲۳ کودک نیز در میان قربانیان آن بودهاند، ببندد؟ آیا پذیرفتنی است که گزارش میدانی روزنامه دربارهی ترافیک باشد آن هم در گفت و گو با دوستی که در ترافیک گرفتار شده و به دلیل قطع اینترنت نمیتواند راهی برای خروج از ترافیک بیابد؟ آیا میتوان پذیرفت که روزنامهنگارانی از دفاتر کار خود در شمال تهران اعتراضات مردم را حملهی حاشیه به متن بخوانند و به آنان توصیه کنند که فرهنگ اعتراض را بیاموزند؟
مصادره و سرقت نمادها و مفاهیم
کار این روزنامهها فقط خودسانسوری و چشم بستن بر روی اتفاقات جامعه بهویژه نارضایتیها و اعتراضات یا پوشش آنها با سخنان مقامات نیست. آنها با برنامه و عامدانه سعی میکنند شعارها و نمادهایی که معترضان در مقاطع مختلف به صورت تقاضا مطرح کردهاند را سرقت کنند و شخصیتهای نظام را در قالب و چارچوب آن قرار دهند. یکی از این نمونهها شعار معروف «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» است که اولین بار در راهپیمایی معترضان در روز قدس ۱۳۸۸ سر داده شد و پس از آن در سال ۱۳۹۶ تکرار شد و حتی علی خامنهای هم به آن واکنش نشان داد. سازندگی بخش دوم از آن شعار یعنی «جانم فدای ایران» را در تیتر خبر مربوط به تشییع جنازهی قاسم سلیمانی در ۱۷ دی ۹۸ استفاده کرد. به عبارت دیگر این روزنامه شعار اعتراضی به سیاست منطقهای و شیعه-محور جمهوری اسلامی را (که قاسم سلیمانی مجری آن بود) مسخ کرده و با حذف بخش اولش برای توصیف همان کسی به کار میبرد که نه تنها در انجام آن سیاستها نقشی کلیدی داشته است بلکه به گفتهی فرمانده سابق سپاه پاسداران، عزیز جعفری، از سرداران حاضر در صحنه برای سرکوب اعتراضات دانشجویی در دههی ۱۳۷۰ بوده است. گفته میشود که سلیمانی برای سرکوب معترضان ۱۳۹۸ نیز از نیروهای تحت امرش یعنی مدافعان حرم،که نام نیروهای سپاه قدس در سوریه است، استفاده کرده است.
نمونهی دیگری از این سرقتها جا انداختن چهرههای اصلاحطلب به عنوان نماد اعتراض است. اعتماد در سالنامهی نوروزی سال ۱۴۰۰ تیتر و عکسی از سید حسن خمینی، نوهی آیتالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی چاپ کرد و او را «معترض امیدوار» نامید که واکنشهای زیادی را در شبکههای اجتماعی برانگیخت. این عکس و تیتر بزرگ نشان میدهد چگونه اصلاحطلبان علاقمندند شخصیتهای مورد نظر خود را در به عنوان نمایندهی مردم جا بزنند و آنها را به جای معترضان مستاصلی بگذارند که اگر برای اعتراض به خیابان بیایند با گلوله به آنها پاسخ داده خواهد شد و در صورت دستگیری حبس طولانی یا مرگ در زندان در انتظارشان است. در نظر داشته باشید که سید حسن خمینی دارای ردیفی از بودجه سالانهی کشور برای ادارهی سازمانهایی چون بنیاد حفظ آثار امام خمینی و آرامگاهش است. وبسایت خبری جماران را اداره میکند و روابط خوبی با همه ارکان نظام دارد. آیا او میتواند فقط به این دلیل که یک بار در انتخابات خبرگان رد صلاحیت شده است نمایندهی معترضان و روایتگر ظلمی باشد که امروزه بر آنها میرود؟
روزنامههای «مستقل» ایران نه مستقلاند و نه نگاهی عادلانه به اتفاقات سیاسی و اجتماعی دارند. سانسور، خودسانسوری، و نگاه یکطرفه و جانبدارانهی به مسایل از زاویهی دید اصلاحطلبان بیشتر منعکس کنندهی علایق و دغدغههای گروهیشان است تا آن که بازتاب اتفاقاتی که در جامعهی ایران میگذرد.